سخن دوست شماره خبر: ١٤٠٦١٠ ١٣:٠٨ - 1391/03/28
ارسال به دوست
نسخه چاپي
سخن دوست شماره 64
چه قیافهای
شتر برای خودش میچرید و علف میخورد کاری هم به کار کسی نداشت مرد نادانی از آنجا میگذشت نگاهش که به شتر افتاد، گفت: وای چه حیوان بد قیافهای چقدر صورتش... .
شتر برای خودش میچرید و علف میخورد کاری هم به کار کسی نداشت مرد نادانی از آنجا میگذشت نگاهش که به شتر افتاد، گفت: وای چه حیوان بد قیافهای چقدر صورتش زشت است پاهایش را نگاه زشتترین پاهایی است که من دیدم .
مرد هرچه دلش میخواست به شتر گفت شتر سرش را بلند کرد و گفت: آهای نادان، مواظب حرفزدنت باش.
مرد گفت:مثلاً میخواهی چه کار کنی بد قیافه !
شتر گفت:کاری نمیکنم ولی این را بدان که مرا خدا آفریده تو با این حرفهایت، عیب روی کار خدا میگذاری.
وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، وای بر هر بدگوی عیبجویی؛ سوره همزه، آیه 1.
علي باباجاني